در سالهاي گذشته  برچسب‌زدن (تگ‌زدن) در منابع اينترنتي رواج عمومي پيدا كرده است. بخشي از موفقيت سايتهايي مانند Delicious   Technorati, CiteULike,  LibraryThing, و  Flickrمرهون همين فعاليت تگ‌زني است. اين سايتها به كاربران اين امكان را مي‌دهند كه براي هر متن خبر و گزارش و كلاً محتواي توليد و منتشر شده، تصوير، فيلم، و صدا، كليدواژه (هايي) تعيين و درج شود تا در بازيابي و اشتراك‌گذاري محتوا سرويس‌هاي وب مورد استفاده قرار گيرد(Farrelly, 2009). ويژگي برچسب‌ها اين است كه بر اساس قواعد نمايه‌ساز اطلاعات، و مستند به يك نظام اصطلاحنامه‌اي نيستند، بلكه توسط كاربر انتخاب و درج مي‌شود. بدينسان انباره‌اي از مفاهيم توليد مي شود كه اطلاعات موجود را به يكديگر مرتبط مي سازد. وقتي تگ زدن با مشاركت يك عضو معمولي سايت/وبلاگ انجام مي‌شود.

فوكسونومي به خانواده‌اي تعلق دارد كه از آن با عنوان «رده‌بندي توزيع شده[1]» ياد مي‌شود. فوكسونومي تركيب دو واژه است: Folk/Folks + Taxonomy = Folksonomy كه توماس واندر وال[2]، در سال 2004 از آن به عنوان نوعي مديريت رده‌بندي مردمي ياد كرد. فوكسونومي روشي است كه با وب2 متولد شده است، با شرايط كنوني،حذف آن از وب دشوار و حتي امكان‌ناپذير است.

تصوير از : http://www.flickr.com/photos/mansszat/144478280/sizes/m

مزاياي فوكسونومي

– اندك بودن هزينه مقوله‌بندي محتوا؛

– نيازي به فهرست اصطلاحات و آموختن استفاده از آنها نيست؛

– بالا بودن ضريب بازيافت اطلاعات، به دليل اينكه برچسب‌هاي مناسب توسط كساني كه با محتوا آشنايي دارند انتخاب شده است؛

– اجتماعات، در حوزه موضوعي محتوا شكل مي‌گيرند؛

– تأثيرگذاري در بازيابي محتوا، به دليل نزديك بودن مفاهيم بكار رفته با زبان كاربران؛

– بازتاب دادن ديدگاه كاربران؛

– فراگير بودن و حاكميت عقل جمعي.

محدوديت‌هاي فوكسونومي

فوكسونومي، مراحل نخستين تولد خود را طي مي‌كند. هستي‌شناسان[3]، رويكرد فوكسونومي را بي‌ارزش مي‌دانند، چون فاقد سطح بالاتري از منطق صوري براي كمك به رده‌بندي همه چيزهاي موجود در فوكسونومي است. يعني ارتباط آن با بافت محتوا قطع شده است(Governor; Hinchcliffe and Nickull, 2009:183 &189).

فوكسونومي، هيچ مكانيزمي براي پيشگيري از انتخاب واژه‌ها توسط كاربر ندارد، حتي هنگامي كه ديگران به كاربرد آن واژه حساس باشند. وقتي مفاهيم مورد نظر كاربران به يك «برچسب» افزوده مي‌شود، به ناچار، نتيجه اين خواهد شد كه با يك فوكسونومي با مفاهيم چندگانه روبرو خواهيم بود. اين پديده، موجب مي‌شود كه امكان دانستن واقعيت هر چيز ميسر نشود و افزون‌بر‌اين، پايداري نشانه‌ها از ميان برود. در چنين حالتي، ما مي‌مانيم و «دال‌هاي شناور»، در حالي كه مدلول‌ها ثابت باقي مي‌مانند، ولي مفهوم با دال‌ها «قابل تغيير و بي‌قاعده»منتقل مي‌شود(Black, 2007:12). اين اين رويكرد بي‌انتها، از برچسب‌زدن دسته‌جمعي و ناهماهنگي سرچشمه مي‌گيرد كه مفعهوم نشانه برچسب از قطعيت برخوردار نيست و مفاهيم حالت سيال دارند و مفهوم كاملي كه از يك نشانه در نزد خالق آن است، عموماً در دسترس دريافت‌كننده آن نيست، واين موجب نوعي انقطاع در اشتراك و انتقال مفاهيم مي‌شود.

لانگر[4]بر اين باور است كه همه پيامها از مركب از دو مفهوم هستند، مفاهيمي كه بين ارتباط‌گران مشترك است (مفهوم صريح[5]) و ديگر، مفاهيمي كه شخصي و خصوصي است (مفهوم ضمني[6]) (Littlejohn and Foss, 2008). براي درك معني نشانه، هر دو مفهوم داراي اهميت هستند. «مفاهيم صريح» يا آشكار، به جز موارد هم‌آوا[7]،  در فوكسونومي وضعيت روشني دارند؛ فقط «مفاهيم ضمني» هستند كه با برچسب‌زدن ايجادكننده فوكسونومي به يك منبع خاص، به دريافت‌كننده آن منتقل نمي‌شود. همچنين، اين امكان وجود ندارد كه با استفاده از اطلاعات زمينه‌اي و بافت موجود، مفهوم ضمني را دريابد. در حالي كه در ساير رسانه‌ها، به ويژه در رسانه‌هاي تبادلي، چنين امكاني وجود دارد. از ديگر مشكلات كنوني فوكسونومي، مي‌توان به  فقدان كنترل مترادف‌ها،  فقدان سلسله‌مراتب،  فقدان استاندارد اشاره كرد.

درحالي‌كه، سوسور[8]، زبان‌شناس سوييسي و يكي از بنيان‌گذاران نظريه نشانه‌شناسي، بر اين باور است  كه مدلول يك واژه، با عين خارجي يا مصداق آن تفاوت دارد، رابطه بين دال و مدلول تغييرناپذير و معناي آنها ثابت است. همه مصاديق ممكن در جهان خارج با كاربرد آن واژه در ذهن تداعي مي‌شود. ازاين‌رو، نمي‌توان آزادانه هر واژه‌اي را براي اين رابطه مورد استفاده قرار داد(Littlejohn and Foss, 2008:107).

جنبه‌هاي اجتماعي برچسب‌ها:

– كاربران معمولاً مي‌توانند افراد كه برچسب‌ها را انتخاب كرده‌اند بيابند و ساير برچسب‌هاي آن افراد را دنبال كنند؛

– شكل‌گيري گروه‌هاي علاقمند در يك حوزه و تداوم رشد آنها؛

– عضويت در گروههاي گوناگون در شبكه‌هاي اجتماعي برچسب‌زني.

كاربران چيزهايي را برچسب‌ مي‌زنند كه به نظرشان در ميزان بازديد و ظاهر شدن محتوا تأثير مي‌گذارد. نتيجه استفاده فراوان از فوكسونومي نشان مي‌دهد كه برچسب‌زني مشاركتي ، از نظرمعنا‌شناسي براي كساني كه در پي جستجوي منابع و مقالات هستند، مفيد است، حتي اگر نامعتبر بودن اين روش پذيرفتني باشد، كارآمد و مفيد بودن آن قابل انكار نيست و تمايل كاربران به آن مشهود است (Governor; Hinchcliffe and Nickull, 2009:190-191).

برچسب‌ها به نوعي مبين ديدگاه كاربران است(Morrison, 2007). برچسب مي‌تواند بيانگر ارزش نمايان متقابل رابطه بين منابع و برچسب‌ها باشد. با برچسب زدن به منبع، تلاش مي‌شود ارزش و محتواي آن، بر اساس ديدگاه كاربران برجسته شود(Governor; Hinchcliffe and Nickull, 2009:37). فوكسونومي‌ها، با استفاده از اين روش برچسب‌زني، و دربرگرفتن جامعه بزرگ كاربران، به نوعي متكي به عقل جمعي هستند و احتمال اينكه در انتخاب مفاهيم آشنا و مطابق خواست عموم، موفق عمل كنند بيشتر است. البته كاربرد اين روش، به معناي ايراد كوچكترين خدشه به الگوهاي سنتي علمي و ناكارآمد جلوه دادن آنها نيست.

بيشتر مردم نمي‌دانند كه «غلط‌‌ياب» گوگل چگونه كار مي‌كند! سرويس گوگل، در واقع درباره واژه‌اي كه وارسي مي‌كند هيچ چيزي نمي‌داند. بلكه با استفاده از پيشينه جستجوهاي بسياري از كاربران، متوجه مي‌شود كه بيشتر آنها واژه مورد نظر را به شكل خاصي بكار برده‌اند، از اين رو، پيشنهاد جستجو با آنرا به كاربر پيشنهاد مي‌كند. اين يك مبنا براي برنامه‌نويسي «هوش جمعي» در بسياري از زمينه‌ها است. همين رويكرد «يادگيري از راه مشاهده» مي‌تواند براي برچسب‌ها نيز بكار رود. اغلب- اگر نه همه- سرويس‌هاي وب2 اين الگو را مورد استفاده قرار مي‌دهند. در ايجاد «نمايه‌هاي جستجو[9]» از همين سيستم استفاده مي‌شود(Governor; Hinchcliffe and Nickull, 2009:188).

فوكسونومي و زبان كنترل‌شده

فهرست‌هاي راهنما[10] يا طبقه‌بندي[11] موضوعي، توسط گروههاي معدودي از متخصصين براي كمك به افراد، در يافتن اطلاعات مورد نظرشان ساخته مي‌شوند. ما گونه‌هاي رايج از اين نوع طبقه‌بندي‌ها را در نظامهاي كتابخانه‌اي براي بازيابي اطلاعات سراغ داريم، مانند رده‌بندي[12] كنگره، رده‌بندي ديويي كه از تحت عنوان طبقه بندی سنتی، مثل تكسونومي از آنها ياد مي‌كنيم. گونه ديگر از اين نظام طبقه‌بندي موضوعي، در زبان كنترل شده نمايه‌سازي منابع اطلاعاتي، تحت عنوان «تزاروس[13]» يا اصطلاحنامه مي‌شناسيم. در اصطلاحنامه ساختار روابط بين مفاهيم به شكل درختي ايجاد مي‌شود و ارجاعات مفاهيم به يكديگر، و كيفيت روابط بين آنها (مانند اعم و اخص) يك شبكه معنايي شكل مي‌گيرد كه در سازماندهي و بازيابي اطلاعات چه بصورت دستي يا ماشيني نقش مهمي ايفا مي‌كند.

فوكسونومي تكسونومي
پايين به بالا است(آغاز آن، عموم كاربران هستند) از نظر سلسله‌مراتبي، بالا- به پايين است
كاربران عادي آنرا اجرا مي‌كنند انجام آن به عهده متخصصين است
رواج كاربر محوري و نوعي مردم‌سالاري مركزيت مقتدر علمي
گسترده بودن وجود سلسله‌مراتب در مفاهيم
انتخاب كليدواژه آزاد استفاده از واژگان كنترل شده
بازيابي و دستيابي يكباره به محتوا جستجو و نمايش فهرست در بازيابي

تكسونومي در مقابل فوكسونومي(Laniado, 2007).

نمايش فوكسونومي

از نظر نمايش برچسب‌ها ممكن است همه آنها مطابق شكل زير در سايت/وبلاگ درج شود و پركاربردترين آنها به با فونت بزرگتر نمايش داده شود. هر چه فراواني يك برچسب بيشتر باشد، فونت آن، به تناسب، بزرگتر نمايش داده مي‌شود و از اين راه مي‌توان حوزه محتوايي سايت/وبلاگ را تشخيص داد. Folksonomy
گونه ديگر نمايش، ارائه آن بشكل فهرست ساده انبوه برچسب‌ها، با ذكر فرواني محتواي مرتبط است.

ذكر اين نكته حائز اهميت است كه نمايش برچسب‌ها، براساس شيوه اداره فوكسونومي، امكانات نرم‌افزاركاربردي و رابط كاربر، ممكن است متفاوت باشد، يا نمايش برچسب‌ها، مطابق الگوي اشاره شده نباشد.

پانوشت‌ها:

 

[1] distributed classification           [2] Thomas Vander Wal          [3] ontologists

[4] Langer               [5] denotation              [6] connotation

[7] homonym              [8] Saussure                 [9] Search indexes

[10] Directory            [11] Taxonomy                 [12] classification

[13] thesaurus

_______________ منابع _______________

Farrelly, Glen (2009) On Tags and Signs: A Semiotic Analysis of Folksonomies. Faculty of Information Quarterly, Vol 1, No 2 (2009).

https://fiq.ischool.utoronto.ca/index.php/fiq/article/view/20/64

Governor, James; Hinchcliffe, Dion and Nickull, Duane (2009) Web 2.0 Architectures. USA: O’Reilly Media, Inc.

Black, D. (2007) An introduction to structuralism and semiotics. [Lecture handout]. Victori.

Littlejohn, S. W., and K.A. Foss (2008) Theories of human communication. Belmont, CA: Thomson/Wadsworth.

Morrison, Jason (2007) Why Are They Tagging, and Why Do We Want Them To? Bulletin of the American Society for Information Science and Technology.Volume 34, Number 1, October/November 2007. pp.12-16.

Laniado, David (2007) A Semantic Tool to Support Navigation in a Folksonomy. airwiki.ws.dei.polimi.it/images/8/8a/Slide-hp-english.pdf