«نشر الكترونيكي»(كتاب). تأليف محمود بابائي. پژوهشگاه اطلاعات و مدارك علمي ايران 1382.

 

مقدمه

 بازگشت به فهرست

«مك‌لوهان‌»(McLuhan) انديشمند مشهور علوم‌ ارتباطات‌ بر اين‌ عقيده‌ است‌ كه‌ «كساني‌ كه‌ در مورد رسانه‌ها به‌ تحقيق‌ مي‌پردازند، كليد اصلي‌ و قدرت‌ تمامي‌ رسانه‌ها را در شكل‌دهي‌ مجدد زندگي‌ مي‌بينند» (1، ص‌. 206). تحليلگران‌ رسانه‌ها بر اين‌ باورند كه‌ رسانه جديد در ابتداي‌ پيدايش‌، به‌مثابه‌ نوعي‌ از تطور، و بخشي‌ كاذب‌ از رسانه فعلي‌ تلقي‌ مي‌شود و نه‌ يك‌ پديده تازه‌ و نوپا. امّا واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ دنيا نمي‌تواند خود را از تأثير رسانه‌هاي‌ جديد حفظ‌ كند و «وقتي‌ يك‌ فناوري‌ جديد در محيط‌ اجتماعي‌ پا مي‌گيرد، تا زماني‌ كه‌ تمامي‌ نهادهاي‌ آن‌ را اشباع‌ نكند، فعاليتش‌ را ادامه‌ مي‌دهد» (1، ص‌. 206). وجود اين‌ باور كه‌ هر پديده جديد ممكن‌ است‌ يك‌ تهديد براي‌ وضعيت‌ كنوني‌ و ارزشهاي‌ آن‌ باشد، امكان‌ هرگونه‌ ابتكار عمل‌ را سلب‌ مي‌كند و درعين‌حال‌، در فراگيرشدن‌ تأثير پديده جديد نيز هيچ‌ اثري‌ نخواهد داشت‌.
كسب‌ نگرش‌ واقعگرايانه‌ نسبت‌ به‌ يك‌ رسانه‌ نه‌ مستلزم‌ حذف‌ و ناديده‌ گرفتن‌ آن‌ است‌ و نه‌ مطلق‌گرايي‌ و تسليم‌ محض‌ در برابر آن‌. قبول‌ اين‌ واقعيت‌ كه‌ رسانه‌ها صرفاً ابزار و عامل‌ اطلاعات‌ هستند، قدرت‌ انتخاب‌ انسان‌ را در گزينش‌ رسانه‌ بيشتر مي‌كند. بايد انتظارهاي‌ خود را از هر رسانه‌ تبيين‌ و به‌ سوي‌ تطبيق‌ خود با دنياي‌ رسانه جديد حركت‌ كرد. در برخورد با موج‌ جديد رسانه‌ها دو رويكرد وجود دارد:
- هدايت‌ همه اطلاعات‌ و محتواي‌ موجود به‌ سوي‌ رسانه جديد؛
- استفاده مبتني‌ بر ارزيابي‌، از امكانات‌ رسانه جديد.
هدايت‌ اطلاعات‌ و مسيرها به‌ سوي‌ يك‌ رسانه‌، اگر مبتني‌ بر منطق‌ و بر اصول‌ خدشه‌ناپذير نباشد، يقيناً مفهومي‌ جز مطلق‌گرايي‌ ندارد و دسترسي‌ چندجانبه‌ به‌ اطلاعات‌ را در حصار رسانه جديد محدود مي‌كند. مقايسه كاربرد رسانه‌هاي‌ صوتي‌ و تصويري‌ با رسانه‌هاي‌ چاپي‌ درك‌ اين‌ معنا را آسانتر مي‌كند. ناديده‌گرفتن‌ رسانه‌هاي‌ چاپي‌ براي‌ انتقال‌ اطلاعات‌ پس‌ از ظهور راديو، تلويزيون‌ و سينما، نه‌تنها از وسعت‌ جامعه مخاطبين‌ (به‌دليل‌ منحصرشدن‌ مجراي‌ انتقال‌ اطلاعات‌) مي‌كاهد، بلكه‌ ريسك‌ سرمايه‌گذاري‌ در اين‌ بخش‌ را افزايش‌ مي‌دهد.
نگرش‌ مبتني‌ بر ارزيابي‌ به‌ رسانه جديد و عطف‌ توجه‌ به‌ آثار اجتماعي‌، فرهنگي‌، سياسي‌ و اقتصادي‌ آن‌، منجر به‌ يك‌ درك‌ منطقي‌ از سير تحول‌ و تطور رسانه‌ها مي‌شود و اين‌ نكته‌ را روشن‌ مي‌كند كه‌ هر رسانه جديد، امتداد رسانه قبلي‌ است‌، ولي‌ با امكانات‌ و فناوري‌ متفاوت‌. «مك‌لوهان‌» در يكي‌ از آثارش‌ با اشاره‌ به‌ ظهور صنعت‌ چاپ‌ و تأثير آن‌ در رسانه نوشتاري‌، به‌روشني‌ به‌ تبيين‌ اين‌ مفهوم‌ مي‌پردازد. وي‌ مي‌گويد: «اصولاً چاپ‌ را نمي‌توان‌ افزوده‌اي‌ بر نوشته‌ تلقي‌ كرد. درست‌ مثل‌ اتومبيل‌ كه‌ نمي‌توان‌ گفت‌ كاملاً جايگزين‌ اسب‌ شده‌. اين‌ دو به‌صورت‌ مكانيكي‌، چندين‌ دهه‌ مورد استفاده انسان‌ قرار گرفته‌اند ... اين‌ احساس‌ در همان‌ اوايل‌ پيدايش‌ چاپ‌ هم‌ وجود داشت‌؛ بطوري‌ كه‌ بسياري‌ از مردم‌ پس‌ از خريدن‌ يك‌ كتاب‌ چاپي‌، آن‌ را نزد خطاط‌ مي‌بردند تا آن‌ كتاب‌ را برايشان‌ مجدداً بازنويسي‌ و تذهيب‌ كند» (1، ص‌.200).
درك‌ قدرت‌ و پتانسيل‌ رسانه‌ها براي‌ انتقال‌ محتوا و اطلاعات‌ از رسانه‌اي‌ به‌ رسانه ديگر و براي‌ تسهيل‌ در دسترسي‌ چندجانبه‌، از جمله‌ ويژگيهايي‌ است‌ كه‌ در انتخاب‌ و ارزيابي‌ رسانه حامل‌ اطلاعات‌، به‌عنوان‌ يك‌ «شاخص‌» مطرح‌ است‌. مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ با انتخاب‌ هر رسانه‌،بخشي‌ از مخاطبين‌ از دايره دسترسي‌ خارج‌ نشوند. طيف‌ گسترده‌ و متنوع‌ مخاطبين‌، در استفاده‌ از رسانه‌ها داراي‌ توانايي‌، مهارت‌ و امكانات‌ برابر نيستند. هر يك‌ از اين‌ ويژگيها در گستره‌هاي‌ سياسي‌، جغرافيايي‌، فرهنگي‌ و اقتصادي‌ مختلف‌ از ماهيتي‌ متفاوت‌ برخوردار است‌. آيا در انتقال‌ پيام‌ يا اطلاعات‌ مي‌توان‌ فرض‌ كرد كه‌ همه مخاطبين‌ باسواد هستند؟ آيا مي‌توان‌ فرض‌ كرد كه‌ همه طيف‌هاي‌ مخاطب‌ داراي‌ مهارت‌هاي‌ استفاده‌ از اينترنت‌ هستند، و مهارتهايشان‌ يكسان‌ است‌؟
‌ علاوه‌ بر اين‌، استفاده ارزيابي‌شده‌ از امكانات‌ رسانه‌ها كه‌ براساس‌ توجه‌ به‌ پوشش‌ آنها و اهداف‌ موردنظر انجام‌ مي‌گيرد، همچنين‌ مبتني‌ بر اين‌ اصل‌ است‌ كه‌ همه رسانه‌ها به‌نوعي‌ مخاطبين‌ خاص‌ خود را دارند و شاخص‌ توسعه رسانه‌اي‌ در يك‌ كشور، توسعه رسانه‌ها متناسب‌ با ماهيت‌ اطلاعات‌ و طيف‌ مخاطبين‌ است‌. وجود ناهماهنگي‌ و رشد نامتوازن‌ در رسانه‌ها، حاكي‌ از وجود بحران‌ يا درپيش‌بودن‌ بحران‌ است‌.

ابتدا